نمی دانم باید چشم به کدامین جاده بدوزم...
تا بر گردی و مگذاری در این آتش فراق بسوزم...
ای عزیز دل برگرد که بیمارم...
نور دو چشمانم برگرد و کن تو تیمارم...
تمنای تن سردم گرمای آغوش توست...
خورشید وجود تاریکم نور دو چشمان توست...
از درد دوریت گیسوانم سپید گشته...
بهاران آمد و رفت و یارم هنوز بر نگشته...
سراغ عطر یارم از کدامین گل بگیرم؟!!
خود را با دیدن کدامین سراب بفریبم؟!!
در و دیوار این خانه ذکرشان نام توست...
سجده ی گلهای گلخانه به سوی عکس رخ توست...
نیستی در کنارم اشک به روی گونه هایم جاریست...
ای ماه زندگی من جایت در آسمان دلم خالیست...
آرزوی حال من این است که صبح دم ها لبخند زنی به رویم...
تو ای روشن,توی ای الهه ی من,بازگرد به سویم...
"نوشته شده در 9بهمن ماه1390,ساعت1:30بامداد"
نظرات شما عزیزان: